ورزش/خبر
ده میلیون نفر درخواست بلیت جام جهانی ? 2006?آلمان را کردهاند
بالغ بر ده میلیون نفر از صد و نود و پنج ?کشور جهان تا نیمهشب پنجشنبه از طریق اینترنت درخواست خود برای دریافت بلیت جام جهانی فوتبال ? 2006?آلمان را به کمیته برگزاری این جام ارسال کردهاند.
خبرگزاری آلمان بهنقل از اظهارات روز جمعه "اوریس لینزی" دبیرکل فیفا افزود: این تعداد سفارش بلیت ورودیه جام جهانی، علاقه فراوان مردم از کل جهان به این جام را تایید میکند.
این خبرگزاری نوشت: بیش از ? هشتاد ?درصد از این سفارشات، از قاره اروپا هستند که از این رقم ? نود ?درصد از آلمان درخواست شده است.
خبرگزاری آلمان افزود: برپایه اعلام کمیته برگزاری جام جهانی فوتبال، آمار دقیق سفارشات بلیت ورودیه برای این جام هفته آینده پس از دریافت سفارشات از طریق پست مشخص خواهد شد.
این خبرگزاری نوشت: در ? پانزده ?ماه جاری (آوریل) نیز قرعهکشی در مورد بلیت جام جهانی انجام خواهد شد و کمیته سازماندهی این جام در پایان این ماه از طریق پست الکترونیک و یا پست به کسانی که این بلیت را دریافت خواهند کرد اطلاع رسانی میکند.
خبرگزاری آلمان افزود: کمیته سازماندهی جام جهانی فوتبال آلمان در مجموع ? سه ?میلیون و ? سیصد و هفتاد هزار بلیت برای ? شصت و چهار?بازی این جام را در اختیار تماشاگران و دست اندرکاران فوتبال در سراسر جهان ارایه خواهد داد.
ادبی/حکایت
لحظه ای صبرکن
ظریفی با عربی همراه شد در آن اثنا از او پرسید : چه نام داری ؟
گفت : مطر ، یعنی باران .
پرسید : کنیت تو چیست ؟
گفت : ابوالغیث ، یعنی پدر باران .
پرسید : پدرت چه نام دارد .
گفت : فرات . پرسید : کنیت او چیست .
گفت : ابوالفیض یعنی پدر آب روان
پرسید : نام مادرت چیست . گفت : سحاب یعنی ابر – پرسید : کنیت او چیست .
گفت : ام البحر : یعنی مادر دریا
گفت برای خدا ، لحظه ای باش تا زورقی پیدا کنم و گرنه در همراهی با تو غرق خواهم شد .
لطایف الطوایف
ادبی/ضرب المثل
با آل علی (ع) هر که در افتاد ور افتاد.
با اون زبون خوشت، با پول زیادت، یا با راه نزدیکت!
با پا راه بری کفش پاره می شه، با سر راه بری کلاه!
با خوردن سیر شدی، با لیسیدن نمی شی!
باد آورده را باد می برد!
با دست پس می زنه، با پا پیش می کشه!
بادمجانِ بم آفت ندارد!
بارون آمد، تَرَکها به هم رفت!
ترک: منظور شکاف و رخنه است.
بار کج به منزل نمی رسه!
با رمال شاعر است، با شاعر رمال، با هر دو هیچکدام، با هیچکدام، هر دو!
رمال: فالگیر (عمل و شغل فالگیری)
بازی اشکنک داره، سر شکستنک داره!
با سیلی صورت خودش را سرخ نگه می دارد!
با کدخدا بساز، ده را بچاپ!
با گرگ دنبه می خوره، با چوپان گریه می کنه!
بالا بالاها جایش نیست، پائین پائین ها راهش نیست!
با مردم زمانه، سلامی و السلام.
با نردبان به آسمان نمی شود رفت!
با همین پرو پاچین، می خواهی بری چین و ماچین؟
باید گذاشت در کوزه آبش را خورد!
با یک دست دو هندوانه نمی شود برداشت!
با یک گل بهار نمی شود!
بخور و بخواب کار من است، خدانگهدار من است!
بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد یا طاق فرود آید، یا قبله کج آید!
بدهکار را که رو بدهی طلبکار می شود!
برادران جنگ کنند، ابلهان باور کنند!
برادر پشت، برادر زاده هم پشت.
برادریمان به جا، بزغاله یکی هفت صنار!
برای کسی بمیر که برات تب کنه!
برای همه مادر است، برای ما زن بابا!
برای یک بی نماز، در مسجد را نمی بندند!
برای یک دستمال، قیصریه رو آتش می زنه!
برعکس نهند نام زنگی، کافور!
با زبان خوش، مار از سوراخ بیرون می آید!
بزک نمیر بهار میاد، کمبزه با خیار میاد!
بز گر از سر چشمه آب می خورد!
به شتر مرغ گفتند بار ببر، گفت: مرغم، گفتند : بپر، گفت : شترم!
بعد از چهل سال گدایی، شب جمعه را گم کردی!
بگو و ببند بده دست پهلوان!
بوی پیاز از دهن خوبروی نغز تر آید که گل از دست زشت
به اشتهای مردم نمی شود نان خورد!
به جای شمع کافوری، چراغ نفت می سوزد!
به درویش گفتند بساطت رو جمع کن، دستش را گذاشت در دهنش!
به دعای گربه کوره باران نمی آید!
به روباه گفتند شاهدت کیه ؟ گفت : دُمَم!
به مالت نناز که به یک شب بنده، به حسنت نناز که به یک تب بنده!
به ماه می گوید تو درنیا من در می آیم!
به مرغشان کیش نمی شه گفت!
به مرگ می گیره تا به تب راضی بشه!
به هر کجا که رَوی آسمان همین رنگ است!
به یکی گفتند: سرکه ی هفت ساله داری؟ گفت: دارم و نمیدم، گفتند: چرا؟ گفت: اگر میدادم هفت ساله نمی شد!
به یکی گفتند: بابات از گرسنگی مرد. گفت داشت و نخورد؟!
به گاو و گوسفند کسی کاری ندارد!
بیله دیگ، بیله چغندر!
ادبی/ضرب المثل
با آل علی (ع) هر که در افتاد ور افتاد.
با اون زبون خوشت، با پول زیادت، یا با راه نزدیکت!
با پا راه بری کفش پاره می شه، با سر راه بری کلاه!
با خوردن سیر شدی، با لیسیدن نمی شی!
باد آورده را باد می برد!
با دست پس می زنه، با پا پیش می کشه!
بادمجانِ بم آفت ندارد!
بارون آمد، تَرَکها به هم رفت!
ترک: منظور شکاف و رخنه است.
بار کج به منزل نمی رسه!
با رمال شاعر است، با شاعر رمال، با هر دو هیچکدام، با هیچکدام، هر دو!
رمال: فالگیر (عمل و شغل فالگیری)
بازی اشکنک داره، سر شکستنک داره!
با سیلی صورت خودش را سرخ نگه می دارد!
با کدخدا بساز، ده را بچاپ!
با گرگ دنبه می خوره، با چوپان گریه می کنه!
بالا بالاها جایش نیست، پائین پائین ها راهش نیست!
با مردم زمانه، سلامی و السلام.
با نردبان به آسمان نمی شود رفت!
با همین پرو پاچین، می خواهی بری چین و ماچین؟
باید گذاشت در کوزه آبش را خورد!
با یک دست دو هندوانه نمی شود برداشت!
با یک گل بهار نمی شود!
بخور و بخواب کار من است، خدانگهدار من است!
بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد یا طاق فرود آید، یا قبله کج آید!
بدهکار را که رو بدهی طلبکار می شود!
برادران جنگ کنند، ابلهان باور کنند!
برادر پشت، برادر زاده هم پشت.
برادریمان به جا، بزغاله یکی هفت صنار!
برای کسی بمیر که برات تب کنه!
برای همه مادر است، برای ما زن بابا!
برای یک بی نماز، در مسجد را نمی بندند!
برای یک دستمال، قیصریه رو آتش می زنه!
برعکس نهند نام زنگی، کافور!
با زبان خوش، مار از سوراخ بیرون می آید!
بزک نمیر بهار میاد، کمبزه با خیار میاد!
بز گر از سر چشمه آب می خورد!
به شتر مرغ گفتند بار ببر، گفت: مرغم، گفتند : بپر، گفت : شترم!
بعد از چهل سال گدایی، شب جمعه را گم کردی!
بگو و ببند بده دست پهلوان!
بوی پیاز از دهن خوبروی نغز تر آید که گل از دست زشت
به اشتهای مردم نمی شود نان خورد!
به جای شمع کافوری، چراغ نفت می سوزد!
به درویش گفتند بساطت رو جمع کن، دستش را گذاشت در دهنش!
به دعای گربه کوره باران نمی آید!
به روباه گفتند شاهدت کیه ؟ گفت : دُمَم!
به مالت نناز که به یک شب بنده، به حسنت نناز که به یک تب بنده!
به ماه می گوید تو درنیا من در می آیم!
به مرغشان کیش نمی شه گفت!
به مرگ می گیره تا به تب راضی بشه!
به هر کجا که رَوی آسمان همین رنگ است!
به یکی گفتند: سرکه ی هفت ساله داری؟ گفت: دارم و نمیدم، گفتند: چرا؟ گفت: اگر میدادم هفت ساله نمی شد!
به یکی گفتند: بابات از گرسنگی مرد. گفت داشت و نخورد؟!
به گاو و گوسفند کسی کاری ندارد!
بیله دیگ، بیله چغندر!
کودک و نوجوان
پرورش حس دینی کودکان
والدین معمولاً گله دارند:
«کودکان ما قبل از این که به سن بلوغ برسند در انجام فرایض دینی از ما پیشی می گیرند، ولی وقتی که به سن تکلیف می رسند در انجام این امور دچار فتور و سستی می شوند ، ادای تکالیف دینی را به تأخیر می اندازند، در مواردی هم از انجام آن خودداری می کنند و وقتی بزرگ ترها از آنان می پرسند که آیا نماز خود را خوانده اید، متوسل به دروغ می شوند و پاسخ می دهند که خوانده ایم.»
برخی بر این عقیده اند که اگر کودکان، پدران و مادران خود را الگو قرار بدهند و بزرگ ترها هم در انجام وظایف دینی اهتمام و مراقبت کافی داشته باشند، خود به خود کودکان از آنان تبعیت خواهند کرد. اما باید اعتراف کرد در خانواده هایی که پدران و مادران با اهتمام و دقت ، در اول وقت به انجام نماز می پردازند نیز این مشکل جریان دارد، یعنی فرزندان این گونه خانواده ها هم در انجام نماز دچار تسامح و تساهل می شوند.
مطالعه و بررسی نشان داده که مقصر اصلی پدران و مادران اند، زیرا به جای انجام وظیفه اساسی و اصلی، تنها به این اکتفا می کنند که شکل ظاهری نماز خواندن را در دوره کودکی به فرزند خود انتقال دهند. بدیهی است که در دوره کودکی ، فرزندان همان حرکات پدران و مادران خود را تقلیدوار انجام می دهند و پدران و مادران به سادگی گمان می کنند که فرزندانشان با علاقه و عشق به خواندن نماز می پردازند، غافل از این که کودکان براساس تقلید به انجام این کار می پردازند. وقتی کودک دوره تقلید را پشت سر می گذارد و در سنین بلوغ به تفکر و اندیشه می پردازد، همه اموری را که قبلاً براساس تقلید انجام می داده، یکی پس از دیگری رها می سازد و پدر و مادر ناگهان احساس می کنند که کودک نمازخوان دیروز، امروز از نماز خواندن خودداری می کند. علت این است که پدران و مادران به جای بیدار ساختن حس دینی و مذهبی در کودکان به عمل تقلیدی فرزندان خود دلشاد گشته، باور می کنند که وظیفه اصلی خود را انجام داده اند.
در این جا باید به این سؤال پاسخ داد که رسالت اصلی پدران و مادران در دوره کودکی فرزندان چه بوده است؟ آیا آنان این وظیفه را انجام داده اند یا نه؟ بدیهی است اگر فریضه نماز در دوره کودکی براساس بیداری حس دینی انجام شده باشد کودک هرگز خواندن آن را ترک نمی کند، چون علت نماز خواندن یعنی بیداری حس مذهبی تحقق یافته و حس دینی به مرور زمان تقویت و تشدید می شود.
در این جا با صراحت باید اعتراف کرد که جز در موارد اندک، پدران و مادران وظیفه اصلی خود را در ارتباط با فرزندان خود انجام نمی دهند و حس دینی را که در عمق جان کودک وجود دارد ، پرورده نساخته، دل خود را به نماز تقلیدی فرزندان شاد می کنند، حال آن که والدین آگاه تلاش می کنند به موازات نماز تقلیدی کودکان حس مذهبی و دینی را در آنان پرورش دهند ، اصول اعتقادی را به طور فشرده و ساده به کودکان خود انتقال دهند تا آنان با فلسفه نماز خواندن آشنا شوند. نکته مهم این است که این نقل و انتقال باید با زبان کودکانه انجام پذیرد تا کودک بتواند آن را درک کند و پذیرای انجام آن شود.
منبع: روزنامه کیهان
ادبی/ضرب المثل
فصل آ
آب از دستش نمی چکد!
آب از سر چشمه ِگل است!
آب از آب تکان نمی خورد!
آب پاکی را روی دستش ریخت!
آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم!
آب را گل آلود می کنه که ماهی بگیره!
آب زیر پوستش افتاده!
آب، سنگها را می ساید.
آب که یه جا بمونه، می گنده.
آبکش به کفگیر می گه تو سه تا سوراخ داری!
آب که از سر گذشت، چه یک ذرع چه صد ذرع – چه یک نی چه صدنی!
آب که سر بالا رفت، قورباغه ابو عطا می خونه!
آب نمی بیند ورنه شناگر قابلیست!
آب از او گرم نمی شود!
آتش که الو گرفت، خشک و تر می سوزد!
آتش نشاندن و اخگر گذاشتن کار خردمندان نیست.
آخر شاه منشی، کاه کشی است!
آخر شوخی به دعوا می کشد.
آدم تنبل، عقل چهل وزیر را دارد!
آدم پول را پیدا می کند، نه پول آدم را.
آدم خوش معامله، شریک مال مردم است!
آدم دست پاچه، کار را دوبار انجام می دهد!
آدم دروغگو کم حافظه است.
آدم زنده، زندگی می خواهد!
آدم گدا، این همه ادا ؟!
آدم گرسنه، خواب نان سنگک می بینه!
آدمی را به ادب بشناسند.
آدم ناشی، سرنا را از سر گشادش می زنه!
سرنا: سازی است بادی که از چوبی مخصوص ساخته شود، این ساز در غالب نقاط ایران موجود است و آن را همراه دهل می نوازند. اندازه آن در نواحی مختلف فرق می کند و به طور کلی طول آن از نیم متر متجاوز نمی نماید.
آدم همه کاره هیچ کاره است.
آرد خودمان را بیختیم، الکِمان را آویختیم!
آرزو بر جوانان عیب نیست!
آرزومند پیوسته نیازمند بود.
آز ریشه گناه است.
آزموده را آزمودن خطاست!
آستین نو بخور پلو!
آسوده کسی که خر ندارد از کاه و جویَش خبر ندارد!
آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه!
آشپز که دو تا شد، آش یا شور است یا بی نمک!
آشِ نخورده و دهن سوخته!
آش همان آش است و کاسه همان کاسه!
آفتابه خرج لحیمه!
لحیم: چیزی که بدان ظرفهای مسی و برنجی را پیوند کنند.
آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی!
آمدم ثواب کنم، کباب شدم!
آنان که غنی ترند، محتاج ترند!
آنچه دلم خواست نه آن شد، آنچه خدا خواست همان شد.
آن کس که با های می آید با هوی می رود.
آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟!
آن را که سخاوت است حاجت به شجاعت نیست.
آن زنده که کاری نکند مرده به است.
آن یکی می گفت اشتر را که هی از کجا می آیی ای فرخنده پی
گفت: از حمام گرم کوی تو گفت: خود پیداست از زانوی تو
آنقدر بِایست، تاعلف زیر پایت سبز بشود!
آنقدر سمن هست، که یاسمن توش گم است!
سمن: چاقی ، فربهی
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
سبو: آوندی سفالین و دسته دار که در آن آب و شراب ریزند ، کوزه سفالین
آنقدر مار خورده تا افعی شده!
آن کس که تن سالمی دارد، گنجی دارد که خودش نمی داند.
آن وقت که جیک جیک مستونت بود، یاد زمستونت نبود؟!
آواز دهل شنیدن از دور خوشست!
آینه چون نقش تو بنمود راست خود شکن، آیینه شکستن خطاست
آینه داری در محله کوران؟!
فصل الف
اجاره نشین خوش نشین است.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری.
ادب مرد به ز دولت اوست.
ارزان خری، انبان خری!
انبان: کیسه ای بزرگ از پوست گوسفند دباغی شده (همیان)
از اسب افتاده ایم، اما از نسل نیفتاده ایم!
از اونجا مونده، از اینجا رونده!
از آن نترس که های و هوی دارد، از آن بترس که سر به توی دارد!
از این گوش می گیره، از آن گوش در می کنه!
از این ستون تا آن ستون فرج است!
از بی کفنی زنده ایم!
از پس هر گریه آخر خنده ایست.
از تنگی چشم پیل معلومم شد آنان که غنی ترند محتاج ترند!
ازتو حرکت، ازخدا برکت.
از چشم دور و از دل دورتر.
از حرارتش خیری ندیدیم، اما از دودش کور شدیم.
از حق تا ناحق چهار انگشت فاصله است!
از خرس، مویی غنیمت است!
از خودت گذشته، خدا عقلی به بچه هایت بدهد!
از دور دل را می برد، از جلو زهره را!
از کاه کوه نساز.
از کوزه همان برون تراود که در اوست گر دایره کوزه ز گوهر سازند
از کیسه خلیفه می بخشد!
از گدا چه یک نان بگیرند و چه بدهند!
از گیر دزد در آمد، گیر رمال افتاد!
رمال: فالگیر (عمل و شغل فالگیری)
از ماست که بر ماست!
از مال پس است و از جان عاصی!
از مردی تا نامردی یک قدم است!
از من بدر، به جوال کاه!
جوال: ظرفی از ابریشم بافته که وسایل را درون آنها می گذارند. پارچه خشن و کلفت
از نخورده بگیر، بده به خورده!
از نو کیسه قرض مکن، قرض کردی خرج نکن!
از هر چه بدم آمد، سرم آمد!
اسباب خونه به صاحب خونه می ره!
اسب ترکمنی است، هم از توبره می خوره هم از آخور!
توبره: کیسه ای که مسافران و شکارچیان لوازم کار و توشه خود را در آن گذارند. (کیسه ای که دارای بند است و در آن کاه و جو ریزند و به گردن چارپایان بندند تا از آن بخورند.
اسبِ دونده، جو خود را زیاد می کند!
اسب را گم کرده، پی نعلش می گردد!
اسب و خر را که یک جا ببندند، اگر همبو نشوند همخو می شوند!
استخری که آب ندارد، این همه قورباغه می خواهد چکار؟!
اگر بیل زنی، باغچه خود را بیل بزن!
اگر برای من آب نداره، برای تو که نان داره!
اگر بپوشی رختی، بنشینی به تختی، تازه می بینمت بچشم آن وقتی!
اگر باباش را ندیده بود، ادعای پادشاهی می کرد!
اگر پیش خردمندان خامشی ادبست به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی
اگر خوراک آسیا را نرسانی، سنگها همدیگر را می سایند.
اگر هست مرد از هنر بهره ور هنر خود بگوید، نه صاحب هنر
اگر حسود نباشد دنیا گلستان است.
اگر دعوت گرگ را قبول کردی، سگ را هم همراه خود ببر.
اگر دانی که نان دادن ثواب است تو خود می خور که بغدادت خرابست!
اگر دعای بچه ها اثر داشت، یک معلم زنده نمی موند!
اگر زری بپوشی، اگر اطلس بپوشی، همون کنگر فروشی!
اگر عسل نمی دهی باری نیش مزن.
اگر علی ساربونه، می دونه شتر را کجا بخوابونه!
اگر لالائی بلدی، چرا خوابت نمی بره!
اگر بگوید ماست سفید است، من می گویم سیاه است!
اگر مهمان یک نفر باشد، صاحبخانه برایش گاو می کشد!
اگر نخوردیم نان گندم، دیدیم دست مردم!
اگر همه گفتند نون و پنیر، تو سرت را بگذار (زمین و) بمیر!
امان از خانه داری، یکی می خری دو تا نداری!
امروز توانی و ندانی، فردا که بدانی نتوانی.
امیدواری یعنی پیروزی.
اندک دان بسیار گوست.
اندک اندک خیلی شود؛ قطره قطره سیلی.
انگور خوب، نصیب شغال می شود!
اوسا علم! این یکی رو بکش قلم!
اول اندیشه، وانگهی گفتار.
اولاد، بادام است؛ اولادِ اولاد، مغز بادام!
اول ِبچش، بعد بگو بی نمک است!
اول برادریِت را ثابت کن، بعد ادعای ارث و میراث کن!
اول، بقالی و ماست ترش فروشی!
اول، چاه را بکن، بعد منار را بدزد!
این تو بمیری، ازآن تو بمیری ها نیست!
این قافله تا به حشر لنگ است!
این دغل دوستان که می بینی مگسـاننـد دور شـیرینـی (سعدی)
این هفت صنار غیر از اون چارده شاهی است
ورزش
هادی ساعی:
ایـن افتخـار بـرای ایـران است
برای مدال طلای جهان در مادرید آمادهام
از سوی فدراسیون جهانی تکواندو «هادی ساعی» قهرمان شایسته تکواندو کشورمان به عنوان تکواندوکار سال 2004 جهان انتخاب شد.
این برای اولین بار است که تکواندوکار سال جهان انتخاب میشود. پیش از این پرامتیازترین تکواندوکای جهان انتخاب میشد.
لازم به ذکر است ساعی به دلیل کسب مدالهای مختلف جهانی، المپیک آتن و اهدای مدالهای خود به مردم زلزله زدهی بم به این عنوان نایل شد. پیش از این نیز ساعی به عنوان تکواندوکای سال آسیا و قهرمان قهرمانان ایران نیز انتخاب شده بود.
در مراسم افتتاحیهی مسابقات جهانی تکواندو که اواخر فروردین ماه در سالن فیلیپ دوم مادرید برگزار میشود از هادی ساعی تقدیر خواهد شد.
قهرمان المپیک آتن بعد از این انتخاب گفت: سعی میکنم این عناوین را تکرار کنم.
هادی ساعی اظهار کرد: سالهای سال برای کسب چنین عناوینی تلاش کردم که خوشبختانه امسال توانستم دو عنوان بسیار خوب در آسیا و جهان را کسب کنم. این مقامها بر اثر تلاش و کمکهای فراوان اطرافیانم به خصوص خانواده عزیزم بوده است.
وی اضافه کرد: این برای اولین بار است که تکواندوکار سال جهان انتخاب میشود و خوشحالم که یک ایرانی این عنوان را کسب کرده است. این افتخار برای تمام مردم ایران است و نام ایران را در جهان سرافرازتر میکند. با تمام وجود و تمرینات بیشتر سعی خواهم کرد علاوه بر کسب عناوین بهتر از این مقامها نیز دفاع کنم.
ساعی با اشاره به مسابقات جهانی اسپانیا، گفت: خوشبختانه از حدود یک ماه پیش اردوی منظمی برای حضور هر چه قویتر در اسپانیا شروع شده و در این مدت اعضای تیم با تمام وجود تمرین میکنند و خود را آماده حضور در رقابتهای جهانی میکنند.
وی اضافه کرد: در این مدت تمرینات سخت و فشردهای برگزار شده که تمام اعضای تیم سختی این تمرینات را برای دفاع از عنوان نایب قهرمانی سال گذشته و حتی دستیابی به سکوی قهرمانی تحمل میکنند.
ساعی افزود: من نیز از آمادگی خوبی برخوردارم و خود را برای کسب مدال طلای جهان آماده کردهام و تمام تلاش خود را به کار میگیرم تا با کسب این عنوان به ایران بازگردم
پیام اول
سلام
من از امروز شروع کردم و امیدوارم بتونم به اهدافم برسم البته با دعاهای شما
تا بعد